جانان من از غم نگو!ازعشق سخن بگو...من تازه نفس را از هوای عشق بی بهره نساز!!!جانان من دلت را بامن همراه کن!!در این هوای آزاد...هرکس به دنبال عشق خود جولان میدهد....من نیز از جان ودل برای تو می نویسم و افسار این گفته هارا به دست تو می سپارم!!!جانان من بس است دیگر...سخنان کهنه دلم را آزار می دهند!تو فردا را از نگاه من می توانی با هزاران برق امیدجانانه به تصویربکشی!!!!!!!!من چشمانم را با آب پاکی شسته ام..آب کشیده ام!!!تو نیز غم نگاهت را با همین چشمه ی نور آب بکش.... چشمان تو نباید چرکین باشد!!!دریای نگاه تو زیباتراز آن است که خویش می پنداری!!!مگذار دریای نگاهت اسیرغم وهوس شود....جانان من مرا انگونه که تو را باور دارم بنگار.....و تصویر مرا بر خاطرت هر روز پررنگتر....رنگ بزن........................
C†?êmê§ |